علی عزیز دل ماعلی عزیز دل ما، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره
زندگی شیرین مازندگی شیرین ما، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

♥`*•.¸علی کوچولو پسر پاییزی من ¸.•*´♥

ღ♥ اولین دکتر....

  سلام قاصدک مامان....!! قربونت برم فسقلی من که خدارو شکر تا الان نی نی خوبی بودی و  مامانی رو اذیت نکردی......   عزیز دل مامان دیروز اولین مراجعه ی دکتر زنان و زایمانم بود... مطب شلوغ بود و کمی معطل شدم... اما خدارو شکر دوست گلم هم همراهم بود و زمان زود گذشت....!! دکتر سونوی داخلی کرد و سن تو رو یک ماه و پنج روز تشخیص داد... و گفت خدا رو شکر همه چیز خوبه و جات درست و راحته... و یه سری آزمایش نوشت و برای دو هفته ی دیگه نوبت داد.... خیالم راحت شد...خدا رو شکر.....   راستی عشق مامان بهت نگفته بودم دوست صمیمی من که بشه خاله جون ِ شما هم بارداره ...نی نیش تقریبا بیست رو...
12 اسفند 1392

ღ♥ چهل روز!

  سلام نازنین مامان....!!! خوبی؟!جات راحته....؟!!! دوست دارم بدونم توی دلم چه تغییر و تحولاتی در حال انجامه ...!!! کاش میشد آدم درونشو ببینه.... بابایی اصرار داره چند روزی برم خونه مامانم و اونجا استراحت کنم اما من قبول نمیکنم.... کاش مامانم پیشم بود...... دیروز و امروز سر کار نرفتم و همش خونه بودم حسابی حوصلم سر رفته.... وقتی به این فکر میکنم تا چند وقته دیگه صدای گریه و خنده ات توی خونه می پیچه و خونه رو از سوت و کور بودن در میاری قند تو دلم اب میشه....!!!   عشق مامان امروز چهلمین روز از بارداریمو گذروندم.......... به حساب تقویم خودم الان هفته ششم هستیم.... اما هنوز نمیدونم دقی...
7 اسفند 1392

ღ♥ کوچولوی ناز من

  سلام عشق مامان خوبی؟! عزیزممممم هنوزم باورم نمیشه اومدی توی دلم....!! با اینکه ماههاست دعا میکردم که زود بیای پیشمون اما واقعا با اومدنت غافلگیر شدم...!! این روز ها در همه حال خدا رو شکر میکنم برای داشتنت.... از خدا میخوام که باهام بمونی و تنهام نذاری... این روزها این فکر خیلی اذیتم میکنه...!! میترسم خدای نکرده زبونم لال دور از جونت رفیق نیمه راه بشی.......... خیلی نفخ دارم...  زیر دلم درد میکنه......و کمرم...... سعی میکنم بیشتر استراحت کنم... دستمو میذارم روی شکمم و برای سلامتیت آیة الکرسی میخونم... بابایی هم این کارو میکنه...... امروز شروع کردم به خوندن قرآن.... انشالله بت...
3 اسفند 1392
1